آشوب طلب، کنایه از زیبا و دل فریب، کنایه از جنگ جو، سپاهی، لشکریبرای مثال آمد از دهگان سبک پایی که یک جا آمدند / از سوار و از پیاده فتنه جویی ده هزار (مسعود سعد - ۱۶۲)
آشوب طلب، کنایه از زیبا و دل فریب، کنایه از جنگ جو، سپاهی، لشکریبرای مثال آمد از دهگان سبک پایی که یک جا آمدند / از سوار و از پیاده فتنه جویی ده هزار (مسعود سعد - ۱۶۲)
به پایان رسانیدن چیزی را. (منتهی الارب) ، به پایان آن رسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، و یقال: الیک نهی المثل، یعنی همتای تو نایاب است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بازداشتن. نهی، و بخاطر مبالغت مشدد شده است، رسانیدن خبر. (از اقرب الموارد)
به پایان رسانیدن چیزی را. (منتهی الارب) ، به پایان آن رسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، و یقال: الیک نهی المثل، یعنی همتای تو نایاب است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بازداشتن. نهی، و بخاطر مبالغت مشدد شده است، رسانیدن خبر. (از اقرب الموارد)
فتنه جوی. آنکه در پی برپا کردن آشوب باشد و فتنه را خوش دارد. فتنه انگیز. رجوع به فتنه شود، سپاهی. جنگجو: آمد از دهگان سبکپایی که: یکجا آمدند از سوار و از پیاده، فتنه جویی ده هزار. مسعودسعد. رجوع به فتنه و فتنه جوی شود
فتنه جوی. آنکه در پی برپا کردن آشوب باشد و فتنه را خوش دارد. فتنه انگیز. رجوع به فتنه شود، سپاهی. جنگجو: آمد از دهگان سبکپایی که: یکجا آمدند از سوار و از پیاده، فتنه جویی ده هزار. مسعودسعد. رجوع به فتنه و فتنه جوی شود
جزیره ای در سه فرسنگ ونیمی تنگۀ داردانل که امروز آن را ’بزچه اطه سی’ می نامند... یونانیان در جنگ ترویا برای اغفال خصم خود را در این جزیره مخفی کردند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ)
جزیره ای در سه فرسنگ ونیمی تنگۀ داردانل که امروز آن را ’بزچه اطه سی’ می نامند... یونانیان در جنگ ترویا برای اغفال خصم خود را در این جزیره مخفی کردند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ)
در تداول عامه، سخت کاهل. سخت عاطل و گریزنده از کار و کسب و تحصیل روزی. تنبل. بیکاره. بی تعصب. بی ننگ و عار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، توسعاً، دشنام گونه ایست که با بزرگی جثه کاهل و بیکاره است. دشنامی است بمعنی بیکاره که هیچ کار نکند و تن بکار ندهد. (یادداشت ایضاً)
در تداول عامه، سخت کاهل. سخت عاطل و گریزنده از کار و کسب و تحصیل روزی. تنبل. بیکاره. بی تعصب. بی ننگ و عار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، توسعاً، دشنام گونه ایست که با بزرگی جثه کاهل و بیکاره است. دشنامی است بمعنی بیکاره که هیچ کار نکند و تن بکار ندهد. (یادداشت ایضاً)